Web Analytics Made Easy - Statcounter

محمود سریع‌القلم در شرق نوشت: اگر خانواده هنری کیسینجر (Henry Kissinger) به جای آمریکا در سال ۱۹۳۸ به کشور دیگری مهاجرت کرده بود، چه سرنوشتی در انتظار او بود؟ او وقتی وارد نیویورک شد، ۱۵ساله بود، پنج سال بعد در ۲۰سالگی تبعه آمریکا شد. آمریکا تنها کشور در جهان است که به یک مهاجرِ بامهارت، فضا و فرصت بروز و ظهور می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگر خانواده هنری کیسینجر (Henry Kissinger) به جای آمریکا در سال ۱۹۳۸ به کشور دیگری مهاجرت کرده بود، چه سرنوشتی در انتظار او بود؟ او وقتی وارد نیویورک شد، ۱۵ساله بود، پنج سال بعد در ۲۰سالگی تبعه آمریکا شد. آمریکا تنها کشور در جهان است که به یک مهاجرِ بامهارت، فضا و فرصت بروز و ظهور می‌دهد. کانادا، انگلستان و استرالیا هم این فرصت را ایجاد می‌کنند؛ ولی نه در حد آمریکا. کیسینجر جوان، استعداد خود را کشف و دنبال کرد و در دانشگاه هاروارد، بررسی تاریخ و دیپلماسی اروپا را مبنای رساله دکتری خود قرار داد. در دهه ۱۹۵۰ میلادی هنوز در رشته روابط بین‌الملل، نظریه‌پردازی، ریاضیات و روش‌شناسی‌های چندبعدی امروز مورد اقبال نبود و بیشتر تحت تأثیر رشته تاریخ بود؛ اما کیسینجر از یک ظرفیت خاصی در تحلیل و سیاست‌ورزی برخوردار بود که او را از دیگران متمایز می‌کرد: تسلط او بر روان‌شناسی و طبع سیاسی بشر.

منتقدان کیسینجر به‌درستی می‌گویند که او چه در سیاست‌شناسی و چه در سیاست‌ورزی بر افراد تصمیم‌گیرنده تمرکز دارد تا بر پروسه‌های تصمیم‌گیری، حال چه دموکراتیک باشند؛ مانند آمریکا و چه غیردموکراتیک مانند روسیه. به همین دلیل است که کیسینجر چه در داخل آمریکا و چه در خارج از آمریکا با شبکه وسیعی از افراد سیاسی و غیرسیاسی، دوستی‌های نیم‌قرنه دارد و با آن‌ها به فهم مسائل یا حل آن‌ها می‌پردازد.

رئیس او، ریچارد نیکسون، هم این‌گونه بود و به‌ندرت تحلیل‌های نهاد‌های مطالعاتی، اطلاعاتی و امنیتی را می‌پذیرفت و بیشتر آن‌ها را بوروکرات‌هایی می‌دانست که اداری می‌اندیشند تا تحلیلگرانی توانمند باشند. یک بار کیسینجر در یک ناهار دوونیم ساعته با این نویسنده گفت: اگر او امروز وزیر امور خارجه آمریکا شود، نخواهد توانست مانند سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۷۷ دست فراخی در سیاست‌ورزی داشته باشد؛ زیرا در ساختار فعلی آمریکا، کنگره نقش به‌مراتب مهم‌تری در سیاست خارجی ایفا می‌کند، رسانه‌ها و مراکز تحقیقاتی فضاسازی می‌کنند و بدنه احزاب دموکرات و جمهوری‌خواه در شکل‌دهی سیاست‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارند.

در سال‌هایی که او مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه بود، سیاست خارجی آمریکا در یک دایره ۵، ۱۰‌نفره در کاخ سفید بررسی و تصمیم‌گیری می‌شد؛ اما امروز سیاست خارجی آمریکا به نوعی به Business وصل است و نزدیک به ۱۶ هزار گروه و جریان لابی از شرکت‌ها، جریان‌های سیاسی، دولت‌ها، گروه‌های فشار و مؤسسات تحقیقاتی، در شکل‌دهی دستورکار و سیاست‌گذاری نقش ایفا می‌کنند و مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه عمدتا به عناصری سازمان‌دهنده و بوروکراتیک تبدیل شده‌اند. هر دولتی که در آمریکا به قدرت می‌رسد، گروهی از کارآفرین‌های سیاسی (Political entrepreneurs) را همراه خود می‌آورد و آن‌ها این شبکه عظیم اثرگذاری را با ده‌ها تلاقی و تناقض مدیریت می‌کنند. این ساختار جدید تصمیم‌سازی در آمریکا باعث می‌شود که کاخ سفید عمدتا هماهنگ‌کننده باشد و نه شکل‌دهنده. کشور‌هایی که در آمریکا ظرفیت لابی‌گری ندارند، بر سیاست خارجی آمریکا هم نمی‌توانند اثر بگذارند.

چون شبکه‌ها کار می‌کنند و نقش افراد توانا حتی مانند کیسینجر بسیار محدود می‌شود. یکبار زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) به این نویسنده گفت: که تصمیم‌گیری در سیاست خارجی آمریکا از طرف «استراتژیست‌های پاره‌وقت» انجام می‌گیرد. چون شبکه‌ها کار می‌کنند و نقش افراد توانا حتی مانند کیسینجر بسیار محدود می‌شود. یکبار زبیگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) به این نویسنده گفت: که تصمیم‌گیری در سیاست خارجی آمریکا از طرف «استراتژیست‌های پاره‌وقت» انجام می‌گیرد. کیسینجر و برژینسکی جزء گروه اقلیت اروپایی‌تبار آمریکایی هستند که به تفکیک سیاست خارجی از Business و شرکت‌های بزرگ تولیدکننده تسلیحات معتقدند و آن را صحنه مدیریت تضاد‌ها در منافع کلان ملی تلقی می‌کنند. به عبارتی، دولت باید به این گروه‌ها خط بدهد و نه برعکس. این دو سیاست‌اندیش و سیاست‌ورز از پیروان مکتب هانس مورگنتا (Hans Morgenthau) هستند که به توازن قدرت و همزیستی اعتقاد دارند. برخلاف آنچه در ایران گفته می‌شود، کیسینجر بعد از ۱۹۷۷ که از سیاست کنار رفت، نقش کم‌رنگی در شکل‌دهی، اولویت‌یابی و اجرای سیاست خارجی آمریکا داشته است. او مخالف انزوای روسیه و تقابل با چین بوده؛ هرچند در داووس ۲۰۲۳ با توجه به فضای به‌شدت ضد روسی و ضد چینی در آمریکا، از مواضع دیرینه خود در مخالفت با گسترش ناتو و تحدیدسازی چین قدری عقب‌نشینی کرد.

کیسینجر معتقد به انسان‌ها و اندیشه‌های بزرگ در شکل‌گیری تاریخ است. او تشکیلات، سازمان و پروسه را تابع آمریت و اراده انسان‌ها می‌داند. به همین دلیل چوئن‌لای، مارگارت تاچر، کانرد آدنوئر و شارل دوگل را تعیین‌کننده می‌داند. او نیز متهم است که به دیکتاتور‌ها علاقه‌مند و با سادات و محمدرضاشاه دوستی‌های عمیقی بنا کرده بود. او به این نویسنده گفت: ما از قابلیت‌های اپوزیسیون شاه خیلی اطلاع نداشتیم و در نهایت بین کمونیست‌ها و مذهبی‌ها در سال ۱۹۷۸-۱۹۷۹، گروه دوم را باید می‌پذیرفتیم. زمانی که کیسینجر وزیر خارجه بود، جریان چپ در آمریکای لاتین و اروپا در اوج قدرت روشنفکری و اثرگذاری اجتماعی خود بود و کیسینجر متهم به دفاع از منافع سرمایه‌داری و حفظ وضع موجود در نظام بین‌الملل بود. زمانی که این نویسنده در دهه ۱۹۸۰ در آمریکا دانشجوی روابط بین‌الملل بود، بدنه دانشگاهی در آمریکا میانه‌رو متمایل به راست بود، اما هم‌اکنون میانه‌رو و به‌شدت متمایل به چپ است. از این‌رو کیسینجر در میان نسل جدید دانشگاهی آمریکا از اعتبار فکری کمتری برخوردار است.

هرچند کیسینجر در متون روابط بین‌الملل جایگاه خاص خود را دارد و ادبیات او در کنار نظریه‌پردازی قدرت و توازن قوا تدریس می‌شود؛ اما به لحاظ سیاسی کمتر مورد وثوق است. امروز چالش‌های کشور‌ها نه قدرت کمونیسم است و نه خیالبافی‌های ایدئالیسم، بلکه آن‌ها عموما با محیط زیست، عدالت اجتماعی، توزیع ثروت و حقوق مدنی شهروندان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. جهان دهه ۱۹۷۰ با جهان دهه ۲۰۲۰ تغییرات ساختاری به خود دیده است. درباره اینکه آیا کیسینجر به نیکسون خط می‌داد یا برعکس، شش کتاب در آمریکا نوشته شده است و عموما تأکید بر این نکته دارند که معمار سیاست خارجی آمریکا در سال‌های ۱۹۶۹-۱۹۷۴ ریچارد نیکسون بوده و کیسینجر در تئوریزه‌کردن و اجرائی‌کردن آن، نقش بنیادی ایفا کرده است، به طوری که در این دوره بود که روابط چین و آمریکا عادی‌سازی شد و تقابل میان شوروی و آمریکا به همکاری و ثبات‌سازی منجر شد. در این زمینه کیسینجر به این نویسنده گفت: برخلاف آنچه خیلی‌ها فکر می‌کنند، چینی‌ها بودند که از طریق پاکستان پیام دادند که می‌خواهند با آمریکا مذاکره کنند. او و همراهانش به پاکستان می‌رفتند و با هواپیمای پاکستانی برای مذاکرات سری دوجانبه به چین سفر می‌کردند.

کیسینجر چه به‌عنوان نظریه‌پرداز و چه به‌عنوان سیاست‌ورز، مکتب و جایگاه خود را در جامعه دانشگاهی و حاکمیت آمریکا داراست؛ هرچند این مکتب به‌ویژه از سال ۲۰۰۰ به بعد که آمریکا عمدتا با گروه‌های لابی مدیریت می‌شود، به حاشیه رانده شده است. کیسینجر به واسطه جمله‌بندی‌های دقیق و متأثر از روند‌های تاریخ و طبع بشر، چه در آمریکا و چه در سطح بین‌الملل، جایگاه ویژه‌ای دارد و می‌تواند به عموم نخبگان فکری و سیاسی دسترسی داشته باشد و این ظرفیت منحصربه‌فرد آمریکاست که چنین پلورالیسمی را فراهم آورده است. او با عموم رؤسای جمهور آمریکا بعد از ۱۹۷۷ در ارتباط بوده و در ضیافت‌ها شرکت کرده است؛ ولی اندیشه‌های کلاسیک او، مانند همزیستی با روسیه و چین، با واقعیات سیاست در آمریکا سنخیت کمتری دارند؛ زیرا که امروز سیاست خارجی به‌شدت بنیان‌های اقتصادی به خود گرفته است.

کیسینجر در دهه گذشته با انتشار مطالبی پیرامون آی‌تی و هوش مصنوعی سعی کرده خود را با تحولات روز هم‌سنخ کند. کیسینجر مانند اروپایی‌ها، دموکراسی را خاص جامعه غربی می‌داند و معتقد به بسط و اولویت‌دادن به آن در نظام بین‌الملل به‌عنوان یک اصل سیاست خارجی نیست. او ایدئالیسم سیاسی را نمی‌پذیرد و اعتقاد دارد باید زمینه‌های ایجاد مصالح و منافع مشترک با افراد و کشور‌ها را بنای سیاست خارجی قرار داد و نه تغییر نظام سیاسی آنها. کیسینجر امروز صدساله شد. او کمتر ظاهر می‌شود و بیشتر از طریق Zoom صحبت می‌کند و با واژگان تخصصی و جمله‌بندی‌های متراکم که ریشه در قواعد زبان آلمانی دارد، نظرات کلاسیک خود را بیان می‌کند. کیسینجر مخالفان سرسختی در داخل و خارج از آمریکا دارد؛ ولی همه به او گوش می‌دهند و نظرات او را با دقت می‌خوانند.

هرچند باید به منش و بلندطبعی آمریکا احترام گذاشت که به یک مهاجر با لهجه غلیظ انگلیسی چنین فرصتی برای بروز و ظهور داده است، اما چند ویژگی هنری کیسینجر هم شایان ستایش است: پرکاری، تمرکز، اعتمادبه‌نفس، حافظه نزدیک به دیجیتالی، ظرفیت خارق‌العاده روان‌شناسانه در فهم طرف مقابل و روابط‌عمومی فراموش‌ناپذیر. در اواخر سال ۲۰۰۱، جورج بوش پسر او را به ریاست کمیسیونی برای بررسی وقایع ۱۱ سپتامبر منصوب کرد. هیاهویی علیه کیسینجر به پا شد و رئیس‌جمهور آمریکا مجبور شد به جای او سناتوری را رئیس کمیسیون ۱۱ سپتامبر کند. کیسینجر به‌راحتی از کنار این موضوع گذشت و در بیانیه‌ای کوتاه خود را حامی منافع ملی آمریکا خواند. با وجود فرازونشیب‌های تمام‌نشدنی در زندگی سیاسی کیسینجر، او همچنان مخالفان قسم‌خورده‌ای دارد، ولی به‌شدت مورد احترام آنهاست. هرچند چه در غرب و چه خارج از غرب، لشکری از «تحلیلگران» زیرِ متوسط با مدرک دکتری از دانشگاه‌های دست بیستم، قارچ‌وار ظهور کرده‌اند، ولی هنوز هوش و نبوغ جای خود را باز می‌کند؛ زیرا طبع بشر استعداد را محترم می‌شمارد و افراد خاص را تشخیص می‌دهد. جیمز روزنا (James Rosenau)، استاد این نویسنده، فراتر از افراد زیر متوسط رفته و به دانشجویان خود توصیه می‌کرد: زندگی بسیار کوتاه است؛ وقت خود را با افراد متوسط تلف نکنید. نبوغ کیسینجر مهم‌تر از افکار و مواضع اوست.

چرا کیسینجر تا به امروز صد سال عمر کرده است؟ شاید یک دلیل این باشد که او با غم و اندوه همراه با ایدئالیست‌بودن، زندگی نکرده است؛ او یک واقع‌بین تمام‌عیار است. لایه‌های دور از چشم طبع بشر برای کسب قدرت، حفظ قدرت و دسترسی به ثروت، فراتر از آرزو‌ها و حیله‌گری‌هایی است که آدمی با کلمات و ادا‌ها به نمایش می‌گذارد. سیاست از نظر کیسینجر مانند عموم واقع‌گرایان، حفظ توازن است. با همین استدلال، چرچیل معتقد بود دشمن را نباید کامل نابود کرد. مبنای سیاست‌ورزی کیسینجر، روش‌های تعامل با رقبای آمریکا بود. او قبل از آنکه یک سیاست‌اندیش و سیاست‌ورز باشد، یک روان‌شناس در فهم و واکاوی مخالفان آمریکاست.

منبع: فرارو

کلیدواژه: هنری کیسینجر قیمت طلا و ارز قیمت موبایل سیاست خارجی آمریکا نویسنده گفت هنری کیسینجر تصمیم گیری سیاست ورزی بین الملل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۰۳۷۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دروغگویی BBC برای خون‌شویی

محوریت جمهوری اسلامی ایران در سازماندهی اقدامات ضد صهیونیستی و برداشتن نقاب از چهره مزورانه و جنگ طلبانه آمریکا تا حدی معادلات را به ضرر آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل رقم زده و کنترل را از اختیار آنها خارج ساخته است که آنها که بازنده میدان و دیپلماسی هستند به ابزار‌های دیگری متوسل شده‌اند تا مدیریت افکار عمومی را تحت اختیار خودشان درآورده و هچون دهه‌های گذشته به جنایت غیرانسانی‌شان بپردازند.

گزارش‌های ارسال شده نشان می‌دهد در حال حاضر میلیون‌ها انسان آزاده، فارغ از دین و‌نژاد علیه سیاست‌های استعماری آمریکا و شرکای غربی آن صف آرایی کرده‌اند و با هیچ توپ و تشری هم حاضر به ترک میدان نیستند تا بانیان این شرایط غیرانسانی از سیاست‌های استکباری خود عقب‌نشینی و با توقف جنگ، ارسال کمک‌های انساندوستانه به مردم غزه را تسهیل کنند و غیرنظامیان حاضر در مدارس و مراکز آموزشی از بمباران‌های صهیونیست‌ها در امان باشند. 

سندی جعلی برای انحراف افکار عمومی

روایت عجیب و غریب بی‌بی سی جهانی در خصوص درگذشت نیکا شاکرمی ـ که تاکنون به عناوین مختلف دستمایه سیاسی کاری و جعل نویسی رسانه‌های معاند قرار گرفته است ـ جزو آخرین تکاپو‌های امپراتوری دروغین رسانه‌هایی است که مأموریت آنها هیچ سنخیتی با اطلاع‌رسانی ندارد و مکلف هستند با انواع شبهه‌سازی‌ها به جو روانی جامعه جهت داده و مخاطبان را وارد بن‌بست بدبینی و هراس از رویداد‌های جاری در جامعه کنند. اختصاص تیتر نخست این رسانه در شرایط کنونی که اقصی نقاط دنیا روی حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیست‌ها مانور می‌دهند، نخستین فرضیه برای تشکیک در صحت این حادثه غمبار است که پیش از این به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود و مستندات ذکر شده از سوی نزدیکان و خانواده مرحومه گویای زوایای این مسأله است پس تردیدی وجود ندارد که نبش قبر این اتفاق ناگوار در مقطع کنونی بازی در زمین سوخته و انحراف افکار عمومی از جنبشی جهانی است که قادر به ریشه کنی رژیم صهیونیستی از پهنه گیتی است. 

نکته حائز اهمیت دیگر در مورد دروغ بودن این خبر و این دست گزارش‌ها این است که خودشان به این موضوع معترفند که سند ارائه شده در تدوین این مطلب حاوی چند تناقض است! بی‌بی‌سی گزارش خود را این‌طور به پایان رسانده که «این اسناد می‌تواند ساختگی باشد. گاهی اوقات، به نظر می‌رسد اسناد رسمی ایران و سایر مطالبی که در اینترنت در گردش بوده، جعلی است. بیشتر اسناد تقلبی به‌راحتی قابل تشخیص هستند؛ زیرا به‌طور واضح با قالب رسمی [نامه‌های ایران]متفاوت است. به‌عنوان‌مثال، فاصله‌ها و سربرگ اشتباه است یا غلط املایی و گرامری دارد. شاخص دیگر، ادبیات نامه است که با سبک ارگان‌های رسمی ایران مطابقت ندارد.» همین پاراگراف نمایی شفاف از این است که رسانه‌های وابسته و معاند، ابزار‌های محوری در دستان اصحاب قدرت برای برساخت و بازنمایی واقعیات هستند. امپراتوری رسانه‌ای غرب که پیش از این با وارونه ساختن حقایق خطی فولادی بین واقعیت سرزمین‌های اشغالی و اطلاعات مخاطبان کشیده بود حالا دیگر نمی‌تواند، سرپوشی بر واقعیات بگذارد پس با موج‌سازی روی اخباری که توان جریحه‌دار کردن احساسات جامعه را دارد به مهندسی فرآورده‌های خبری می‌پردازد. 

تکاپوی شکست خورده برای احیای آشوب

حوزه اقتصاد و رسانه، دو بازوی اصلی نظام سلطه هستند که در جهت توسعه و تعمیق سیاست‌ها و راهبرد‌های قدرت‌های سلطه‌گر در سراسر جهان به کار گرفته می‌شوند. رسانه‌های فارسی زبان وابسته به این قدرت‌ها که این روز‌ها بیش از سایر مواقع فعالیت دارند یکی از اجزای همین اعمال قدرت نظام سلطه هستند که در بزنگاه‌های آشوب و اغتشاش با تمام ظرفیت و توان خود به صورت شبانه‌روزی وارد میدان می‌شوند و با اتخاذ شیوه‌های غیراخلاقی جای ظالم و مظلوم را عوض کرده و به گسترش روایت مغشوش دامن می‌زنند. اگر نظیر اتفاقاتی که این روز‌ها در دانشگاه‌های آمریکا یا سرزمین‌های اشغالی رخ می‌دهد و با خشونت با کودکان، غیرنظامیان، دانشجویان و اساتید رفتار می‌کنند در جای دیگری نظیر ایران یا کشور‌های مستقل دیگر رخ می‌داد همین رسانه‌ها با ضریب دادن به آنها شرایط را برای ایجاد یک اغتشاش فراگیر جهت می‌دانند؛ اتفاقی که متأسفانه طی سال‌های گذشته در کشورمان رخ داد و رسانه‌های فارسی زبان با کلکسیونی از اخبار دروغین با پرداختن به مواردی همچون موضوعات قومیتی، جنسیتی، مباحث دینی، امنیتی و... درصدد نقش‌آفرینی در یک پروژه ضدایرانی هستند تا آرامش و وحدت موجود در جامعه را با یک خبر غیرواقعی به چالش بکشند به‌ویژه که پس از رویداد ۷ اکتبر و عملیات مشروع وعده صادق که منجر به از هم گسیختگی توان دفاعی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در غرب آسیا شد و سیاست بازدارندگی آنها تا مرز نابودی رفت، لذا این منازعه از سوی بازندگان میدان با ابزار رسانه تداوم یافت تا انگیزه‌ای برای احیای آشوب‌ها در ایران و عدم توجه آنها به مسأله غزه باشد، اما این پروژه به قدری سخیف است که خود طراحانش نیز آن را باور نکرده‌اند چه برسد به مخاطبان. 

افزایش ضریب نفوذ رسانه‌ای برای سلطه‌جویی 

گزاره‌های موجود نشان می‌دهدرسانه‌های بیگانه درپی اثبات یک موضوع کذب نیستند، بلکه آنها به دنبال تغییر نگرش و ارزش‌های مخاطبان هستند تا در این راستا هر امری در جهت اصلاح را به ضد خود تبدیل کنند، در این مسیر از فناوری‌های تکنولوژیک استفاده کنند تا اهداف مغرضانه و سیاست‌های کلی خود را در رسانه‌های نوین جهانی مانند اینستاگرام، فیسبوک، تیک‌تاک و... گنجانده و موفق به ایجاد یک همگرایی بین رسانه‌های جهانی شوند و از این ضریب نفوذ بالا و تکنیک‌های مدرن به دیده شدن گزارش و اخبار رسانه‌های معاند کمک کرده و قدرت بیشتری را به آنها تزریق کنند کما این‌که اشتراک‌گذاری این اخبار به‌راحتی و با هزینه کمتری در رسانه‌های نوین انجام شده و در دسترس طیف گسترده‌ای از مردم قرار می‌گیرد. واضح و مبرهن است که رخداد‌هایی که اکنون شاهد آن هستیم تصادفی و یکباره اتفاق نمی‌افتد و پشت آنها اتاق فکری هست تا براساس یک بستر و زیرساخت به چیدمان پروژه پرداخته و اجرای آن را به سایرین بسپارد؛ روندی که در گذشته نزدیک به ۲۰سال طول می‌کشید ولی اکنون به‌دلیل سرعت در تغییرات و ضریب نفوذ رسانه‌ای به کمترین زمان تقلیل یافته است. صهیونیسم که سلطه آشکار و پنهان بین‌المللی را در سر می‌پروراند می‌کوشد با انواع و اقسام ابزار‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به اهداف از پیش تعیین شده و سازمان یافته خود دست یابد. تنها چیزی که برای صهیونیسم از اهمیت بالایی برخوردار است نائل آمدن به اهداف خود با هر ابزار و ترفندی است که از عنصر فراگیری برخوردار است و از آنجا که می‌داند بدون تغییر در باور‌های فرهنگی، ملی و معنوی نمی‌تواند به تثبیت موجودیتش کمک و اهداف مد نظرش را اجرایی کند در تکاپو است با تغییر باور‌ها و ارزش‌های انسانی و همچنین تخریب اعتقادات مذهبی ملت‌ها به این مهم دست یابد. فتنه‌ای که خنثی شده و نیازمند تدبیر بیشتر است تا مورد سوء‌استفاده فرصت‌طلبان قرار نگیرد. رجوع به افکار‌سنجی موسسات گوناگون از جمله کارنگی مبین این مطلب است که نسل جوان آمریکایی نگاه متفاوتی به حوزه سیاست خارجی داشته و معتقد است منابع آمریکا نباید صرف مدیریت رژیم صهیونیستی شود و مسائل مهم‌تری همچون آینده فلسطین به اولویت آنها تبدیل شده است تا با تحرکات خود باب تازه‌ای در فعالیت‌های ضد حقوق بشری کشور‌های غربی باز کرده و با تدوین قوانین حقوقی مانع حمایت آمریکا از اسرائیل شوند. این واکنش‌ها زنگ خطری برای رژیم صهیونیستی و لابی اسرائیلی قدرتمند فعال در ایالات متحده است و با راهبرد رسانه‌ای می‌خواهد از ضریب این اخبار کاسته و اذهان را به سوی دیگری منحرف کند تا صهیونیست‌ها همچون ۷۰ سال گذشته مشغول نسل‌کشی باشند به‌ویژه که رژیم صهیونیستی در داخل هم با بحران افکار عمومی مواجه است و علاوه بر اختلافات دامنه‌دار در اتاق جنگ صهیونیست‌ها و کابینه نتانیاهو، شهرک‌نشین‌ها هم به‌دلیل هراس ناشی از شکست امنیتی و دفاعی اقدام به مهاجرت معکوس کرده‌اند و در خصوص وضعیت گروگان‌ها منتقد سیاست‌ها هستند شرایطی که به فروپاشی داخلی و خارجی صهیونیست‌ها منجر شده است و آنها با جنگ روایت‌ها می‌خواهند به اوضاع مسلط شده و فضایی برای خروج از این شوک‌های پی در پی پیدا کنند. شرایط موجود نشان می‌دهد زوال رژیم صهیونیستی، امری ایدئولوژیک نبوده و امری محتوم است به‌ویژه که درحال حاضر رژیم غاصب صهیونیست موجب بی‌اعتباری اروپا و آمریکا شده است و حاکمان آن قادر به پاسخگویی به افکار عمومی خودرا نیستند و از همین‌رو تحولات جهانی نوین منجر به ناتوانی آمریکا در مدیریت این نظام شده پس مانند محتضری که دست و پامی‌زند برای نجات خود ازمنجلابی که نتانیاهو برایش ساخته دست به دامن هر محرکی برای نجات می‌شودودروغ‌های رسانه‌ای یکی ازاین راهبردهاست که تاریخ مصرفش گذشته است.

 نقش پنتاگون در آشوب‌های ضدایرانی

نظامیان پنتاگون طبق گزارش‌های رسیده از سوی عناصر داخلی و خارجی، براندازی نظام را امری غیر قابل امکان دیدند بنابراین پروژه جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران را به سنتکام سپردند تا از ظرفیت‌های خود برای پیچیده‌تر شدن شرایط ایران و تشدید تنش‌های داخلی بهره برداری کند. آنها نیز با فناوری‌های هوش مصنوعی اقدام عملیاتی مرتبط با دختران جوان را در دستور کار خود قرار دادند و با تمام قوا و طراحی یک جنگ ترکیبی علیه ایران به مصاف کشورمان آمدند، اما پس از تحمیل برخی مشکلات ونابسامانی‌ها موفق به اتمام عملیات خود نشده و بازهم بصیرت و بیداری مردم باعث شد عرصه را خالی کنند، اما بدون شک از پا نمی‌نشینند و با تدوین گزارش‌هایی غیرموثق همچون گزارش روز اخیر بی‌بی‌سی، مترصد یک فرصت برای تکمیل توطئه‌های بداندیشانه خود هستند. بنا بر تحقیقات صورت گرفته میز ایران در وزارت امور خارجه و سازمان سیا نقش اتاق فکر و رسانه‌ای علیه کشورمان را عهده‌دار هستند، اما اولین بار پیش از اغتشاشات سال۱۴۰۱ اتاق فکررسانه‌ای ضدایرانی در اقدامی نادر به پنتاگون منتقل شد و آنها با گزارش‌های سازمان منافقین، گروه‌های تروریستی تجزیه‌طلب و گروهک‌های رادیکال داخلی به اقدامات خود در ناکارآمد جلوه دادن حاکمیت وایجاد آشوب اقدام کرده ومتأسفانه دربرخی زمینه‌ها موفق شدند برنامه‌هایی که همچنان پابرجاست و درمقاطع مختلف به‌روز‌رسانی شده و برای اجرا به رسانه‌های معاند خارجی و پیاده نظام آنها در داخل سپرده می‌شود.

منبع: جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • بیش از ۲۰۰۰ نفر در تظاهرات دانشگاه‌های آمریکا دستگیر شدند
  • بورل: آواره شدن بیش از یک میلیون نفر در رفح ویرانگر خواهد بود
  • استاد دانشگاه کهگیلویه و بویراحمدی نمونه کشوری
  • نسخه برزیلی برای خودروسازی ایران
  • دروغگویی BBC برای خون‌شویی
  • آیا بلینکن می‌تواند اثر انگشت خود را بر تاریخ بگذارد؟
  • توسعه همه جانبه مناسبات با آفریقا از اولویت‌های سیاست خارجی ایران
  • توسعه همه جانبه مناسبات با آفریقا از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است
  • امیرعبداللهیان: توسعه همه جانبه مناسبات با آفریقا از اولویت‌های سیاست خارجی ایران است
  • «از خارجی‌ها همه جا» تا «بنی آدم اعضای یک پیکرند» در دوسالانه هنر ونیز